بهانه...

تو رو اون لحظه که دیدم
به بهانه هام رسیدم
از تو تصویری کشیدم
که اون و هیچ جا ندیدم
تو رو از نگات شناختم
قصه از عشق تو ساختم
تو رو از خودت گرفتم
با تو یک خاطره ساختم

 

معین - بهانه

  • ۱
  • 𝓒𝓸𝓶𝓶𝓮𝓷𝓽𝓼 [ ۹ ]
    • •° 𝓚𝓲𝓶𝓲𝓪 °•

    درک نمیکنم :/

    هنوز بعد ده سال درک نکردم چرا وقتی داداشم سرما میخوره منم باید سرما بخورم ولی بقیه نه :/

  • 𝓒𝓸𝓶𝓶𝓮𝓷𝓽𝓼 [ ۷ ]
    • •° 𝓚𝓲𝓶𝓲𝓪 °•

    رعد و برق و بارون و تگرگ

    دیشب همشون تو نیم ساعت اتفاق افتادن

    فوق العاده بود

    اگه تنها بودم میترسیدم ولی خیلییی قشنگ بود:)

    چیز عجیبش این بود که قبل اون نیم ساعت و بعدش یجوری اسمون صاف بود که انگار خبری نیست:))

     

    اسمون دیروز خیلی خوشگل بود

    هر سمت نگاه میکردی یه رنگ بود

    یه سمت ابی روشن

    یه سمت ابی تیره

    یه سمت زرد و طلایی

  • ۷
  • 𝓒𝓸𝓶𝓶𝓮𝓷𝓽𝓼 [ ۰ ]
    • •° 𝓚𝓲𝓶𝓲𝓪 °•

    :)

    اولین باری که اینطوری افتاده بود تو قفسش فکر میکردم حالش بده :)

    الان انقد بزرگ شده که تو قفسش نمیتونه اینطوری دراز بکشه :)

     

    میشه به این اعتماد کرد یا الکیه؟ :)))

  • 𝓒𝓸𝓶𝓶𝓮𝓷𝓽𝓼 [ ۸ ]
    • •° 𝓚𝓲𝓶𝓲𝓪 °•

    بن بست...

    من که عادت میکنم بعد تو به تنهاییام

    هرجا میرم اخرش تا خونه رو تنها میام

    نمیدونم چرا گیرم رو تو این همه

    مثل ما دوتا تو این دنیای لعنتی کمه

     

    اشوان - بن بست

  • ۳
    • •° 𝓚𝓲𝓶𝓲𝓪 °•

    چالش چشم هایم

    یاسمن گلی :)
    یاسمن گلی :)
     
     
     

     

    ممنوم از یاسمن گلی که این چالش رو راه انداخت و منو به این چالش دعوت کرد.

    و اینکه از شمایی که قراره این پست رو بخونی دعوت میکنم که این چالش رو انجام بدی:)

    به خصوص هیچکس، اقا معلم و ملیکا :)

  • ۵
  • 𝓒𝓸𝓶𝓶𝓮𝓷𝓽𝓼 [ ۲ ]
    • •° 𝓚𝓲𝓶𝓲𝓪 °•

    My Playlist

  • ۸
  • 𝓒𝓸𝓶𝓶𝓮𝓷𝓽𝓼 [ ۱۴ ]
    • •° 𝓚𝓲𝓶𝓲𝓪 °•
    𝑀𝑒𝓃𝓊
    𝒯𝑜𝓅𝒾𝒸𝓈
    𝐿𝒾𝓃𝓀𝓈