چالش دست خط

منم بالاخره انجامش دادم :))

هر کی که این پستو دید هم انجامش بده و عکسشو بذاره😁

  • ۶
  • 𝓒𝓸𝓶𝓶𝓮𝓷𝓽𝓼 [ ۷ ]
    • •° 𝓚𝓲𝓶𝓲𝓪 °•

    میاین؟

    میاین زیر این پست ناشناس پیام بدین و من حدس بزنم کدومتونین؟😁

  • 𝓒𝓸𝓶𝓶𝓮𝓷𝓽𝓼 [ ۴۵ ]
    • •° 𝓚𝓲𝓶𝓲𝓪 °•

    انگار...

     

    ای داد

    دیگه نمیشه تو پیدات

    بعد تو غمگینه تولدم حتی عیدا

    خواستمت با همه عیبات

     

    انگار هرجا میرم جلومه چشمات

    همش تو سرم میاد فکرات

    ای داد

    هنوزم دوستم داشتی ای کاش

     

    انگار - دکاموند

  • ۲
    • •° 𝓚𝓲𝓶𝓲𝓪 °•

    من دلم تنگه...

     

    من حالم خوب نیس

    من دلم تنگه

    همه‌ی حرفام تو این آهنگه

    آخه با عشقش کی میجنگه

    بگو

     

    من دلم تنگه

    من حالم خوب نیس

    حرف دارم اما تو میگی هیس

    لااقل یچیزی به این چشای خیس

    بگو

     

    من بی علت شب و روز خیره به عکساتم

    پشت پا بهم زدی اما هنوز باهاتم

    نرو

     

    توی هر جمعی بدون تو میرم یه گوشه

    کسی نیس لباس دلخواه منو بپوشه

    نرو

     

    من دلم تنگه - زانیار

  • ۶
  • 𝓒𝓸𝓶𝓶𝓮𝓷𝓽𝓼 [ ۳ ]
    • •° 𝓚𝓲𝓶𝓲𝓪 °•

    توله سگ من ^^

    معرفی میکنم توله سگ منننننن

  • ۹
  • 𝓒𝓸𝓶𝓶𝓮𝓷𝓽𝓼 [ ۹۴ ]
    • •° 𝓚𝓲𝓶𝓲𝓪 °•

    نمیذارم...

    نمیذارم این دردو رو شونه هام بذاری بری

    نمیذارم این بغضو رو گونه هام بباری بری

    تو که غیر آغوش من خونه ای نداری بری

    نذار با دل کندن

    ته دنیای من اینجوری تموم شه

    واسه من کاری کن

    نذار رویای من اینجوری حروم شه

     

     

    معین - ماندگار

  • ۸
    • •° 𝓚𝓲𝓶𝓲𝓪 °•

    دایی ها موجودات عجیبین 😁

    1.

    سر سفره نشسته بودیم...یهو برگشت سمتم و زل زد تو چشام

    خم شدم سمت سفره اونم خم شد...چشاشو از چشام برنمیداشت😅

    یهو دستشو اورد سمت صورتمو با دوتا انگشت گونمو ناز کرد(از اینکارا نکرده بود تا حالا فقط اون لحظه با خودم گفتم خدا رحم کنه😅)

    بعد دستشو برد سمت موهام...دو دفعه سعی کرد چتریامو بزاره پشت گوشم (ولی به لطف گندی که دوباره زدم پشت گوشم وای نمیستن😅)

    رو به مامانم میگه چرا انقد موهاشو کوتاه کردی؟

    مامانم میگه به من چه خودش کرد

    دوباره برگشت سمتمو گفتم دایی جون گیر اوردی منو؟!😅

    اونم دقیقن همون لحظه پرنده رو گذاشت رو سرم و من: دایییی جوووون بگیر اینووو😭😂

    -کاریت نداره فقط تیمار میکنه موهاتو

    زنداییم: موهاش بستس نمیشه

    -عه راس میگی... رو به من-برو گمشو

    من:

     

    نه به اولش که اونطوری نازم کرد نه به جمله محبت امیز "برو گمشو" اخرش🤦‍♀️😅

    ینی عاشقشم😅

    -----------------------------------------------------------

    2.

    داییم ته هال خوابیده بود. من این طرف هال دراز کشیده بودم

    بیدار شد...دور و اطرافشو نگا کرد...هنوز لود نشده بود😂

    با یه لحن بچگونه گفتم: به به بیدار شدی؟

    نگام کرد هیچی نگف (لنتی نگاهش سنگین بود😂😂)

    از جاش بلند شد...پاشو گذاشت زیر بالش که با پا پرتابش کنه...

    من سرمو چرخوندم که ببینم مقصد بالش کجاس که ناگهان...

     

    بالش تو صورتم فرود اومد...

    من از زیر بالش: ممد تو با این کوه استعداد داری حیف میشیییییی

     

    اون هیچی نگف و پتو رو انداخت رو کلم...😂

    من: اینو ببرین استعداد یابیییی... داره حیف میشههههههه

     

    بالاخره صداش در اومد: بگیر بخواب... با من حرف میزنی دهنتو ببند

    من: حرفی ندارم😐😂

  • ۷
  • 𝓒𝓸𝓶𝓶𝓮𝓷𝓽𝓼 [ ۷ ]
    • •° 𝓚𝓲𝓶𝓲𝓪 °•
    𝑀𝑒𝓃𝓊
    𝒯𝑜𝓅𝒾𝒸𝓈
    𝐿𝒾𝓃𝓀𝓈