دلم میخواد پست بذارما ولی نمیدونم در مورد چی😶🌫️
+عه طبق معمول سلام یادم رفت
سلاامم
دلم میخواد پست بذارما ولی نمیدونم در مورد چی😶🌫️
+عه طبق معمول سلام یادم رفت
سلاامم
ولی من دلم براش تنگ شده...
دلم میخواد میتونستم بازم نازش کنم، بغلش کنم، بخاطر شکلات از سر و کولم بالا بره و بزور ازم بگیرتش و شروع کنه به تند تند جوییدنش و منم از شنیدن صداش ذوق کنم :)
امروز یه گربه رو دیدم که داشت خمیازه میکشید و یاد اولین باری که خمیازه کشیدنش رو دیدم افتادم...
عاشق سیب و هندوانه و تمشک بود، کاش بیشتر بهش تمشک میدادم :)
خرگوشم مرد! هاروی من مرد!!!
۴بار جیغ کشید! جلو چشام پر پر شد!
الان دیگه وقتی میرم خونه جلو در نمیبینمش!!
از جداشدن نوشتی رو تن زخمی هر برگ
گریه کردمو نوشتم نازنینم یا تو یا مرگ
به تو گفتم باورم کن میون این همه دیوار
تو با خنده ای نوشتی هم قفس خدانگهدار
بنویس مهلت موندن یه نفس بود
سهم من از همه دنیا یه قفس بود
بنویس که خیلی وقته واسه تو گریه نکردم
سر رو شونه هات نذاشتم مثل دستات سرد سردم
با هیچکس تصمیم گرفتیم با بچه های بیان توی تلگرام یه گروه بزنیم😎
اگه پایه هستین زیر این پست کامنت بذارین
۱۰ تا شدیم گروه رو میزنیم
اگه امکانش هست یه همچین پستی تو وبتون بذارین که بقیه هم خبر دار بشن و دلشون خواست بیان🙃
+تا الان هفت نفر شدیم
ابد، نوشتم رو تن این میله های انتظار
تا روز آخر جرممو هر روز یاد من بیار
آزاد نکن دیگه منو وقتی نمیتونم برم
ازت فرار نمیکنم وقتی خودم مقصرم
برای احساسم به تو یک عمر زندونی کمه
من بی دفاعم پیش تو این آخرین دفاعمه
دری که بستم رو خودم دوباره وا نمیکنم
برای بخشیده شدن هرگز دعا نمیکنم
حواست نیست به این حالی که من دارم
حواست نیست که من چقد دوست دارم
حواست نیست همش گریه شده کارم
نفهمیدی من اونم که تو رو تنهات نمیذارم