خیلیی قشنگه....عاشقشم...
دیروز از پله ها رفتم بالا در سالن اجتماعات باز بود...رفتم داخل
همه جا تاریک بود...یه باریکه نور بود رفتم پرده رو دادم کنار...یه در بود خواستم بازش کنم ولی بعدش میشد سقوط آزاد
رفتم وسط روی یکی از صندلیها نشستم اهنگ پلی کردم و طبق معمول همخوانی هم بود🤦♀️
ارتباطت با قلبم خیلی وقته قطعه
خدا این عین حقیقته
که دوست ندارم و حسی بت نیس
چون قلبم پیشت نیس
...
تنها جمله ای که تو ذهنم بود این بود:
یه روزی یه جایی خودمو از یه ارتفاعی پرت میکنم
امیدوارم بعدش زنده نمونم:)